تا هوای دیدنت زد به سرم
رفتنت شاید نبوده باورم
دیده بودم نیستی حالی شدم
کاش می دیدی دو چشمان ترم
جاده را لعنت فرستادم که برد
همنشین و مهربان و یاورم
رو کجا آرم به که گویم ز تو
کوی و برزن , خانه ها دربدرم
بعد تو کَس را ندیدم همنشین
بعد تو من چون گلای پرپرم
همه گویند که فرامشت کنم
میشود بُرد تو را من ز سرم ؟
آسمان حال مرا دید و باران بگرفت
حال من خوب نشد من هنوز خون جگرم
گر که باشد به برم عالمی از آدم ها
همه عمر تورا می نگرم
رفته بودی و دلم سخت گرفت
رفتنت شاید نبوده باورم
درباره این سایت